Web Analytics Made Easy - Statcounter

ایسنا/خراسان رضوی استاد دانشگاه و مدرس زبان و ادبیات فارسی گفت: یکی از مسائلی که در شعر حافظ دیده می‌شود و منجر به ماندگاری اشعار او می‌شود، فرازمانی بودن اشعار حافظ است بدین معنا که بر روی زمان حرکت می‌کند و در داخل زمان نیست.

عباس خیرآبادی در گفت‌وگو با ایسنا به مناسبت روز بزرگداشت حافظ، اظهار کرد: اشعار حافظ به صورت کروی هستند، به این معنا که از هر سو به آن‌ها نگاه می‌کنیم به یک شکلی دیده می‌شود و این نگاه‌های متفاوت افراد است که از اشعار حافظ در ذهن تداعی می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

برخی از شاعران از جمله مولانا، فردوسی، سهراب و فروغ مانند حافظ اشعاری کروی دارند و هر خواننده یک مطلبی را از اشعار این شاعران نیز برداشت می‌کند.

وی افزود: نباید به اشعار حافظ فکر کرد، زیرا واژه‌های اشعار او دنیایی از معنا، عمق و ژرفاست که باید به آن توجه کرد؛ در غیر این صورت می‌توان واژه‌ها را معنا کرد و خیلی هم دشوار نیست اما اشعار حافظ این‌گونه نیست که تنها صورت اشعار را نگاه کنیم بلکه باید از صورت به معنا پی ببریم، چراکه معنای آن لایه‌های مختلف دارد.

این استاد دانشگاه و مدرس زبان و ادبیات فارسی اضافه کرد: زمانی که در رادیو و تلویزیون می‌خواهند غزلی از حافظ بخوانند به مخاطبان خود می‌گویند نیت کنند و هنگامی که شعر حافظ خوانده می‌شود تمام افرادی که آن شعر را می‌شنوند نیت خود را در آن پیدا می‌کنند و این به خاطر کروی بودن و ابعاد مختلف آن است که هر کسی از ظن خود آن معنا را درمی‌یابد. بنابراین شعر حافظ را باید با ژرفانگری خواند نه با سطحی‌نگری.

وی با بیان اینکه نمی‌توان گفت که اشعار حافظ کاملا عارفانه هستند بلکه اشعار او ابعادی از عارفانه بودن را داراست، عنوان کرد: یکی از لطف‌های شعر حافظ این است که عده‌ای اشعار او را عارفانه و عده‌ای غیرعارفانه می‌نگرند. اشعار حافظ را باید با تفسیر خواند و گاهی تفسیر یک غزل در یک جلسه دورهمی به پایان نمی‌رسد. بنابراین چنین اشعاری را نمی‌توان تنها به ظاهر آن نگاه کرد بلکه باید به باطن آن نیز توجه داشت.

اشعار فرازمانی حافظ پس از گذشت سال‌ها همچنان تازه است

خیرآبادی تصریح کرد: یکی از مسائلی که در شعر حافظ دیده می‌شود و منجربه ماندگاری اشعار او می‌شود، فرازمانی بودن اشعارش است، به این معنا که بر روی زمان حرکت می‌کند و در داخل زمان نیست. شعری که در زمان باشد در همان زمان نیز تمام می‌شود، اما شعری که فرازمانی باشد هر چند سال هم که بگذرد باز هم تازه است، زیرا حافظ رویکردی در غزلیات خود دارد که انسانی است و به انسان می‌نگرد و آن‌ها را در اشعار خود آورده است.

ما خوشبختیم که اشعار حافظ را به فارسی می‌خوانیم

وی ادامه داد: غم و شادی، حسرت، ریا، محبت، عشق و وفاداری در همه انسان‌ها و جوامع وجود دارد که در اشعار حافظ به آن‌ها توجه شده و برای تمامی مردم دنیا نیز تازه است. خوشبختی ما در این است که شعر حافظ را به فارسی می‌خوانیم، زیرا بسیاری از مفاهیمی که در شعر حافظ آمده قابل برگشت به زبان نیست و نمی‌توان آن‌ها را برگرداند و در ترجمه منتقل کرد. زیبایی‌هایی که ما از شعر حافظ درک می‌کنیم، دیگران متوجه نمی‌شوند.

استاد دانشگاه و مدرس زبان و ادبیات فارسی در خصوص صلح در اندیشه حافظ، بیان کرد: اصولا حافظ فرد جنگ‌طلبی نیست و اهل صلح و سازش است:

جنگِ هفتاد و دو ملت همه را عُذر بِنِه     چون ندیدند حقیقت رَهِ افسانه زدند

وی ادامه داد: حافظ از سرودن چنین اشعاری هدف داشت تا انسان‌ها به حقیقت برسند که البته سخن تمامی عرفاست و اگر حقیقت را درک کنند هیچ دعوایی میان افراد نخواهد بود. مولانا در این زمینه بسیار زیبا گفته است:

پیل اندر خانه‌ی تاریک بود                 عرضه را آورده بودندش هنود

از برای دیدنش مردم بسی                 اندر آن ظلمت همی‌شد هر کسی

دیدنش با چشم چون ممکن نبود        اندر آن تاریکیش کف می‌بسود

آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد          گفت همچون ناودانست این نهاد

آن یکی را دست بر گوشش رسید        آن برو چون بادبیزن شد پدید

آن یکی را کف چو بر پایش بسود        گفت شکل پیل دیدم چون عمود

آن یکی بر پشت او بنهاد دست           گفت خود این پیل چون تختی بدست

همچنین هر یک به جزوی که رسید     فهم آن می‌کرد هر جا می‌شنید

از نظرگه گفتشان شد مختلف             آن یکی دالش لقب داد این الف

در کف هر کس اگر شمعی بدی          اختلاف از گفتشان بیرون شدی

جان گرگان و سگان هر یک جداست    متحد جانهای شیران خداست

مستان خدا گرچه هزارند یکی‌اند         مستان هوا جمله دوگانه‌ست و سه گانه‌ست

خیرآبادی در انتهای این شعر اظهار کرد: اشتراکی که مردان خدا با هم دارند این است که هم دل هستند و اهل جنگ نیستند و جز محبت چیزی ندارند و حافظ می‌گوید جهان برای عشق آفریده شده و در این جهان جنگ و دعوا وجود ندارد و تنها صلح همیشگی و دائمی پابرجاست.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری حافظ ۲۰ مهر روز بزرگداشت حافظ لسان الغیب روز حافظ استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی شهرستانها استانی فرهنگی و هنری استانی سیاسی استانی علمی و آموزشی استانی ورزشی منطقه مازندران استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی شهرستانها استانی فرهنگی و هنری اشعار حافظ شعر حافظ اشعار او آن یکی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۸۶۹۱۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کمال نامه ی مستان حیدری / امیرالمؤمنین در شعر خواجوی کرمانی

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب، طاهره تهرانی: کمال‌الدین ابوالعطا محمود بن علی بن محمود مرشدی کرمانی که «نخلبند شُعرا» و «خلاّق‌المعانی» و «ملک‌الفُضَلا» نیز خوانده می‌شده، عارف بزرگ و شاعر استاد ایران در قرن هشتم هجری و متولد سال ۶۸۹ هجری قمری است. تخلص او در همه شعرهایش «خواجو» است که از باب تحبیب، مصغر خواجه است.

دوران کودکی و جوانی

او فرزند خانواده‌ای بزرگ در کرمان بود، دوران کودکی را در همان شهر ماند و سپس سفرهای طولانی خود را به حجاز و شام و بیت‌المقدس و عراق عجم و عراق عرب و مصر و بعضی از بندرهای خلیج‌فارس آغاز کرد، بهره او از این سفرها تجارب زیاد و توشه‌های بسیار از دانش بود.

سال‌های سفر و گشت و بازگشت

خواجو مدتی در بغداد اقامت داشت و در سال ۷۳۶ به ایران بازگشت، اما ممدوحش ابوسعید بهادرخان کشته شده بود و غیاث‌الدین محمد هم مدتی، پس از ورود خواجو به‌دست مخالفانش به قتل رسید. و خواجو سلطانیه بی‌سلطان را لایق اقامت ندید:

از آن خواجو ازین منزل سفر کرد

که سلطانیه بی‌سلطان نخواهد

سپس به اصفهان و از آنجا به کرمان و فارس سفر کرد و در پناه خاندان اینجو، علی‌الخصوص در سایه لطف و عنایت شاه شیخ ابواسحق زندگی کرد، هرچند که روابطش با امیر مبارزالدین رقیب او نیز خوب بود.

حافظ و خواجوی کرمانی

حافظ مشهورترین هم‌عصر خواجو است، و چون به سال و تجربه شاعری خواجو بر او مقدم بود، در مدتی که مقیم شیراز بود مانند دوستی که سِمَت رهبر و استاد هم داشته باشد بر اندیشه حافظ تأثیر گذاشت؛ و به‌همین دلیل در دیوان حافظ بیت‌های زیادی به تقلید یا به استقبال از غزل‌های خواجو می‌بینیم، در بسیاری موارد هم در معنی و لفظ از او اقتباس کرده است. البته که حافظ ابیات و مصراع‌های زیادی هم از سعدی به کار برده، چنانچه در بیتی منسوب به حافظ به هر دو اشاره شده:

استاد سخن سعدی ست پیش همه کس اما

دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو

شیوه سخن سرایی

مضامین عرفانی در غزلیات او بسیار زیاد است، و همچنین مبارزه با زهد و ریا و بی‌اعتباری دنیا و مافیها نیز در شعر او پرتکرار است؛ ضمن اینکه با زبان طنز و هزل به انتقادات اجتماعی از شرایط ادیان و ریاکاران در آن روزگار پرداخته است. او به سبک سنایی غزل‌سرایی می‌کرده و در مثنوی، فردوسی را الگوی خود داشته؛ در ریاضیات طب و نجوم هم صاحب نظر بوده است.

در دیوان اشعار او به سبک باقی شعرای آن عصر در منقبت و مدح پیامبر و خلفا اشعاری هست، اما او در دو شعر به صورت جداگانه امیرالمؤمنین علی علیه السلام و در شعری دیگر چهارده معصوم را مدح کرده و به آنها متوسل شده است که به اختصار به آنها می‌پردازیم. نخست ابیاتی از قصیده منقبت حضرت علی (ع):

وجه برات شام بر اختر نوشته اند

و اموال زنگ بر شه خاور نوشته اند

مستوفیان خسرو کشور گشای هند

بر باختر مواجب لشکر نوشته اند

در باب ظلمت آنچه خضِر نقل کرده است

بر گرد بارگاه سکندر نوشته اند

دیوانیان عالم علوی به مُشک ناب

واللیل بر حواشی دفتر نوشته اند

کتابیان رقعه نویسِ سوادِ شام

والنَّجم برِ صحایف اختر نوشته اند

دانی که چیست اینکه خطیبان آسمان

برطرف هفت پایه‌ی منبر نوشته اند؟

یک نکته از مکارم اخلاق مرتضیست

کانرا برین کتابه به عنبر نوشته اند

در معنیِ فضیلتِ داماد مصطفی

پیران هفت زاویه، محضر نوشته اند

منظومه‌ی محبت زهرا و آل او

بر خاطر کواکبِ ازهر نوشته اند

دوشیزگان پرده نشین حریم قدس

نام بتول، بر سر معجر نوشته اند

انجم، کلام مرتضوی را ز راه یُمن

برگرد این رواقِ مدوّر نوشته اند

بر هفت هیکلِ فلکی هر دعا که هست

آن از زبان صاحب قنبر نوشته اند

رمزی که در مطاوی طومار کبریاست

بر نام اهل بیت پیمبر نوشته اند

از دست و پنجه اسدالله کنایتی‌ست

حرفی که بر جبینِ غضنفر نوشته اند

نامش نگر که قلعه نشینان موسوی

مهر گشاد بر در خیبر نوشته اند

نعتش نظاره کن که رهابین عیسوی

بهر شرف بر افسر قیصر نوشته اند

القاب عالیش ز پی اکتساب قدر

بر سقف چار صفّه ی شش در نوشته اند

ابیاتِ شوقِ آنکه نبی را برادرست

اجرام بر روانِ چو آذر نوشته اند

لشکرکشان عالمِ جان، نام دُلدُلش

بر کوهه های زین تکاور نوشته اند

صنعت گران چرخ، به زر وصفِ ذوالفقار

بر تیغ خور نوشته و در خور نوشته اند

ذکر غبارِ درگه آن میر هاشمی

شاهان سرفراز بر افسر نوشته اند

در گوش ما مدایح شبّیر خوانده اند

بر جان ما مناقب شبّر نوشته اند

اشعار من که مادح اولاد حیدرم

هم بحر مشق کرده و هم بر نوشته اند

شادم بدین که بر صفحات عقیدتم

شرح خلوص آن شه صفدر نوشته اند

خواجو کمال نامه‌ی مستان حیدری

بر جان عارفان قلندر نوشته اند...

در قصیده هفتاد بیتی از بخش بدایع الجمال دیوان اشعار خواجو این ابیات در منقبت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام آمده است:

سالکِ دل یافته نکهتِ روح القدس

چون نبیِ یثربی، بوی اویس قرن

انوری خاوری، از سر صدق و صفا

ورد زبان ساخته مَحمِدَتِ بوالحسن

قاضی دین رسول، خازن گنج بتول

قامع کیش هبل، ماحی نقش وثن

خون شفق در کنار، چرخ به سوگ حسین

دود غشق در جگر، دهر به داغ حسن

چون برسیدی بحال دم مزن از قیل و قال

چون بگذشتی ز قال بیش مگو ما و من

تا نکنی ورد خویش، ذکر شه اولیا

از ورق خاطرت محو نگردد مِحَن

شیردلِ لافتی، شیر خدا مرتضی

حیدر خیبر گشا صفدر عنتر فکن

ناصب رایات علم، شارح آیات حق

واسطه‌ی کاف و نون، کاشف سرّ و علن

شاه ولایت پناه، میر ملایک سپاه

کهف مکین و مکان، زین زمین و زمان

مرغ سلونی صفیر، بحر خلیلی گهر

تازی دُلدُل سوار، مکّی قدسی سنن

ازهر زهرا حرم، گوهر دریا کرم

روح مسیحا شیَم، خضر سکندر فطن

مکتب دین را ادیب، راه خدا را دلیل

فلک ملل را خطیب، شاه رسل را ختن

گفته ز تعظیم شأن، مَحمِدَتش مصطفی

خوانده ز فرط جلال، منقبتش ذو المنن

نعل سم دلدلش تاج سر فرقدین

خاک ره قنبرش سرمه چشم پرن

سبحه طرازان قدس، در حرمش معتکف

قلعه گشایان چرخ، بر علمش مفتتن

دست مده جز بدو، تا نشوی پایمال

فتنه مشو جز بر او، تا بره‌ی از فتن

جان ثنا خوان من، تا ابد از مدحتش

باز نیاید چو مرغ، از گل و برگ سمن

در ره مهرش فلک، مشوره با من کند

زانک بود مستشار، نزد خرد مؤتمن

چون ببرم از جهان، حسرت آل رسول

روز جزا در برم، سوخته بینی کفن

ترکیب بند خواجو در منقبت حضرت رسول و ائمه اطهار نیز بسیار مفصل و خواندنی است:

به نوک خامه‌ی صورت گشای کن فیکون

که بست در شکن کاف تاب طره نون

حروف مصحف مجدش منزه از کم و کیف

سطور لوح جلالش مقدس از چه و چون

چو صفر هیچ بود در ازای قدرت او

هر آنچه در قلم آید ز لوح بوقلمون

به حکم اوست که ضحّاک صبح کشور گیر

دهد به مهر دُرفشان درفش افریدون

بنات غیب ز بهر نظاره‌ی صنعش

سر از دریچه‌ی ابداع می‌کنند برون

فلک به چرخ درآید چو نام او شنود

ملک سجود کند چون کلام او شنود

به ماه روی شب افروز الذی اَسری

که یافت مشتری از مهر او عُلُّو بها

گشوده دیده ی ما زاغ در جهانِ اَبیت

فکنده تختِ دنی در مکان او اَدنی

کشیده رختِ لعُمرک به خیمه‌ی لَولاک

چشیده نُزل فاَوحی ز خوانِ ما اوحی

به عکس روی چو مه، صبح طیبه و یثرب

به چین زلف سیه، شام مکّه و بطحا

نداده بی نظرش اختران به کعبه شرف

ندیده بی قدمش رهروان ز مَروه صفا

ز نور معجز او اقتباس کرده کلیم

ز خوان دعوت او چاشت خورده ابراهیم

بدان امیر که شد شاه چرخ چاکر او

نمونه ای‌ست مه نو ز نعل استر او

ز تختگاه سَلوُنی از آن علم بفراخت

که بود مملکت لَو کشف مسخّر او

به حکم قاطع کشور گشای مصطفوی

نبی مدینه‌ی علم آمد و علی در او

هلال شامی اَبرَش سوار قلعه نشین

شده ست حلقه به گوش غلام قنبر او

چو کعبه مولد او گشت از آن سبب شب و روز

کنند خلق جهان سجده در برابر او

گدای درگه او شو که شاه مردان اوست

پلنگ بیشه‌ی اسلام و شیر یزدان اوست

در ادامه در هر بند از حضرت زهرا سلام الله علیها تا امام حسن عسکری علیه السلام را نام برده و سپس به ذکر حضرت حجت بن الحسن می‌پردازد:

به مقدم خلف منتظر امام همام

مسیح خضر قدوم و خلیل کعبه مقام

شُعَیب مدین تحقیق، حجت القائم

عزیز مصر هدی، مهدی سپهر غلام

خطیب خطه افلاک، منهی ملکوت

ادیب مکتب اقطاب، محیی اسلام

شه ممالک صاحب الزمان که زمان

به دست رایض طوعش سپرده است زمام

به انتظار وصول طلیعتش خورشید

زند درفش دُرفشنده صبحدم بر بام

نه در ولایت او در خورست رایت ریب

نه با امامت او لایق ست آیت عیب

که شمع جان من از نور حق منور باد

دماغ من ز نسیم خرد معطر باد

مرا که مالک ملک ملوک معرفتم

جهان معرفت و ملک دین مسخّر باد

دلم که مهر زند آل زر بر احکامش

فدای حکم جهانگیر آل حیدر باد

ضمیر روشن خواجو که شمع انجمن است

چراغ خلوتیان رواق شش درباد

روان او که شد از آب زندگی سیراب

رهین منت ساقیِّ حوضِ کوثر باد

در آن نفس که بود مرغ روح در پرواز

مباد جز به رخ اهل بیت چشمش باز

در رباعی دیگری نیز به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره می‌کند:

آن شاه که شهر علم را آمد در

پشت سپه و ابنِ عَمِ پیغمبر

شاه شهدا، میر نجف، جفت بتول

داماد رسول و شیر یزدان، حیدر

دیگر آثار خواجو عبارت اند از خمسه خواجو یا پنج مثنوی همای و همایون، گل و نوروز، روضة الانوار، کمال‌نامه و گوهرنامه؛ رساله‌ی البادیه؛ رساله‌ی سبع المثانی؛ رساله‌ی مناظره شمس و سحاب.

آرمیده در تنگه الله اکبر

سرانجام در سال ۷۵۲ هجری قمری در شیراز از دنیا رفت و بدنش را در تنگ الله‌اکبر شیراز (نزدیک دروازه قرآن) به خاک سپردند.

کد خبر 6091788 طاهره تهرانی

دیگر خبرها

  • پیرمغان را با صدای علیرضا عصار و با شعر حافظ بشنوید
  • مرکز رصد فرهنگی کشور: ۶۵ درصد از مردم در خانه دیوان حافظ دارند
  • از ایران تا پاکستان/ شعر شاعر پاکستانی در استقبال از غزل رهبر انقلاب
  • شعر شاعر پاکستانی در استقبال از غزل رهبر انقلاب
  • کمال نامه ی مستان حیدری / امیرالمؤمنین در شعر خواجوی کرمانی
  • فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (11 اردیبهشت)
  • فال حافظ امروز سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ با معنی و تفسیر
  • باخت برایم بی‌معنا است/هندبال گیتی‌پسند در آسیا حرف خواهد زد
  • ◄ کاربرد کلمات و عبارات حمل و نقلی در متون و اشعار فارسی
  • فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (9 اردیبهشت)